کد مطلب:129432 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

منطق ابن عمر
عبدالله عمر یكی از زبان هایی بود كه در خدمت امویان عمل می كرد. او یكی از بوق های امویان بود كه پیوسته در سرور مخالفان، آهنگ خلاف می زد و تلاش می كرد كه جبهه مخالفان بنی امیه را از درون نابود سازد. این كه برخی مورخان وی را یكی از سمبل های


مخالفت قلمداد كرده اند سخن قابل اعتنایی نیست. زیرا هیچ كجای زندگی ابن عمر نشان نمی دهد كه وی موضع مخالف و جدّی داشته است. بلكه هر كجا صحنه ای از مبارزه صادقانه بود وی در آنجا غایب بود.

چنانچه به كنه رفتار عبدالله عمر دقت شود، روشن می گردد كه وی از همان آغاز به شدّت به جریان نفاق كه حزب سلطه آن را رهبری می كرد وابسته بود؛ و پیوسته، حتی در دوران رهبری معاویه و یزید، نیز در خدمت این حزب بود. حقیقت ابن عمر این است، حال ممكن است در ظاهر روابط حسنه ای هم با سران مبارزه به طور عام و امام حسین (ع) به طور خاصّ، به تكلّف داشته باشد. معاویه در یك وصیت بی پرده به یزید حقیقت ابن عمر را آشكار می كند و می گوید: «امّا ابن عمر با تو است، پس ‍ملازم او باش و او را وامگذار.» [1] .

در این دیدار نیز دیده می شود كه ابن عمر، به طور غیر مستقیم از زبان امویان صحبت می كند. معاویه كه بانی اشاعه تفكر جبرگرایی بود به مردم چنین القا كرد كه حكومت وی بر مردم و رفتارش با آنها قضای غیر قابل تغییر خداوند است و مردم به ناچار باید تابع این اراده خداوندی باشند. او همچنین از طریق وُعّاظ السّلاطین مانند ابن عمر در میان مردم پخش كرد كه خداوند برای خاندان پیامبر(ص) آخرت را می خواهد نه دنیا را. به این معنا كه خداوند نخواسته است این برگزیدگان حكومت كنند. از این رو به خاطر چیزی بهتر، حكومت را از آنان گرفته است.

شگفت اینجا است كه ابن عمر در رواج تلاش خود در راستای اجرای فرمان امویان برای جلوگیری امام از ادامه سفر به سوی عراق، خود را فراموش كرده از یاد می برد كه او با یكی از افراد خاندان پاك پیامبر صحبت می كند كسانی كه آنان با قرآن هستند و قرآن نیز با آن ها است و از آنها جدا نمی شود و از همه مردم به خواست خداوندی در تشریع و تكوین آگاه ترند و به امام (ع) می گوید: به خدا سوگند، هیچ كدام از شما هرگز به حكومت نخواهید رسید، وی با این سخن خود با صریح آیه های قرآنی و احادیث متواتر نبوی مخالفت می ورزد. زیرا دست كم همه امت اسلامی بر اساس فرمایش رسول گرامی (ص) بر این


نكته متفق اند كه حضرت مهدی (ع)، از فرزندان فاطمه و از فرزندان حسین (ع)، زمین را پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد، از عدل و داد پر می سازد!

خواست نهایی ابن عمر اموی گرا این است كه امام را از اصل قیام و نهضت باز دارد، نه فقط سفر عراق. از این رو می بینیم كه پس از شكست در این هدف نومیدانه، می گوید: حسین بن علی؛ بیرون شدن بر ما غلبه كرد. به جانم سوگند پدر و برادرش ‍برای وی عبرت بودند و دید كه مردم فتنه انگیزاند و آنان را رها كردند و شایسته بود كه تا زنده است تحرّكی نكند؛ و با مردم همگام باشد، زیرا كه جماعت بهتر است...» [2] .

بهترین پاسخ به ابن عمر همان پاسخ خود امام (ع) بود كه در گفت وگوی با وی در مكّه گفت: «اف بر این سخن تا آنگاه كه آسمان و زمین برپا است!» [3] .


[1] أمالي صدوق، ص 129، مجلس سي ام، شماره 1.

[2] تاريخ ابن عساكر (ترجمة الامام الحسين، تحقيق محمودي)، ص 294، شماره 256.

[3] الفتوح، ج 5، ص 41.